چت روم

قالب

درمان

me

only me

دذوباره مجازی با یکی اشنا شدم میخاستم رابطه مون خوب پیش بره و به یه جایی بکشه اما اینمنشد و من همش تو خودم تقلا میکردم 

اما اینبار نزاشتم کاملا مثه قبل بشه میدونی چیکار کردم؟

اینبار به خودم گفتم که  هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیفته و واقعا هم تا حالا نیفتاده خاستم اون ادم حذف کنم خاستم اینستا رو دیلیت کنم ولی فهمیدم تنها باید خودمو جمع  جور کنم دیگه حالم بهم میخوره از اینکه همش دارم  راه تکراری میرم همش دارم فرار میکنم 

میخوام اونقد قوی باشم که قلبمو زود احساسی و درگیر نکنم میخوام اند قوی و منطقی پیش برم که خیلی از این چرت و پرت ها منو از پا درنیاره

چند ماه پیش یه پست گذاشتم درمورد وابستگی ارهه اعتراف میکنم که مشکل وابستگس دارم اما  میتونم اعتراف بکنم خیلی از اون کارها رو کردمو دارم درمان میشم و تو راه درمانم 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 تير 1401برچسب:,ساعت1:34توسط xor | |

اندازه خیلی چسزا قلبم پره از درد از خیلی حرفا که زدم و کسی نفهمید از خیلی دردا که گفتم و هیشکی نفهمید 

از اینکه متقابلا درک نشدم بدم نمیاد اما از اینکه محوم میشم و مجرم خطاب میشم اذیت میشم 

یه زمانی خیلی انتظار  دوست داشتن داشتم و حتی الانم این انتظاراتو دارم ولی باید کترش کنم چون همین انتظارات هست که عصبیم میکنه وقتی از ادم های که انتظار دارم اون عشق متقابل دریافت نمیکنم اون احترامو اونوقت تو خودم میشکنم

وقتی یه ادم از بقیه انتظار داره  اونوقت معنی زندگیو تو وجود اون ادما میبینه و نمیفهمه که اون تنهاست میدونی این وسط چی خیلی خوبه اینکه تو هموقتی یاد بگیری انتظار نداشته باشی اونوقت خودت همیشه تمام تلاشتو برای خودت میکنی چون میفهمی ته جاده هیشکی برای تو نمی ایسته 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 تير 1401برچسب:,ساعت1:28توسط xor | |

وبلاگ عزیزم سلام 

دوستام از بی وفایی مردایی که یه روز بهشون قول زندگی کردن باهاشونو دادن میگن اونا یه شبه ترکشون کردن بدون هیچ توضیحی بدون استثنا برای همشون همون داستان تکراری 

چه مرگشونه ؟

بیشتر از همیشه مردا رو دارم میشناسم این موجودات عوضی خودخواه 

همشون کثیفن همشونفقط خودشون در نظر میگرن همشون تا وقتی تو رومیخوان کنارت هستن باهات لاس میزنن 

تو دهه پنجم زندگیشون تنهات میزران و انگار تمام اون سالها تو براشون چیزی جز ابزار جنسی نبودی وقتی تغییرات هورمونیشون شروع به تغییر میکنه و تو دهه پنجمشون وقتی تو اوج جنسی هستن چقد بی رحمانه وفاداری همسرشونو از یاد میبرن اینکه چقد تو روزایی سختی کنارشون بوده من اینو از تماممردایی کنارم دیدم

تا مدت ها پیش فکر میکردم باید درمورد مشکلم به مرد آیندم بگم اما الان میفهمم که خیلی چیزا رو حتی باید از اونم پنهون کنم 

حقوق خوندن بهمکمک میکنه بتونم حق های خودمو بشناسم و افسارشونو تودستم داشته باشم 

افسار یه مرد 

همشون یه عوضین وقتی پای عشق میاد وسط همشون عوضین 

+نوشته شده در چهار شنبه 22 تير 1401برچسب:,ساعت1:9توسط xor | |

کشون کشون خودمو رسوندم اینجا 

امروز خیلی خسته م از زندگی 

خسته م از شکست

خستم از این مریضی کوفتی 

از هر بار زمین خوردن 

از هر ۴۰ دقیقه از هر ۲ ساعت دوباره بیشتر شدنش

از تمرکزم

از افکارم 

خسته م از نرمال نبودن 

مگه بقیه خیلی نرمال 

خسته م از استوری دیدن 

از چک کردن 

از اینکه دوباره گریه کنم

از پول نداشتن 

میترسم از آینده م 

حتی از اینم خسته م 

این روزها زندگی خیلی تکراری شده 

حس بی خاصیت بودن میکنم چون نمیتونم چیزلی که دوست دارمو برا خودم بخرم 

اذیت میشم 

آینده مبهمه 

از تمرکزم خسته م 

میخوام بدونم تا کی باید ادامه بدم 

چجوری 

مدام ب خودم میگم این کمه این تلاش کمه این تمرکز بده 

کتابو بخون  فقط وویس نه بیشتر بخون از این بیشتر فکرها خسته م

از دایرکت اینستاگرام خسته‌م 

دیگه خسته م از تلاش کردن برا به دست آوردن بقیه 

اما از یه چیزی هرگز خسته نشدم تلاش کردن برای خودم

هنوزم دوسش دارم 

ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست 

+نوشته شده در دو شنبه 20 تير 1401برچسب:,ساعت21:10توسط xor | |

سلام نازنین 

خیلی وقته خودم نبودم دلم برای خودم بودن تنگ شده تقریبا بیشتر زندگیم خودم نبودم همیشه میخواستم باب میل مردم باشم ،عکسهایی گالریمو که نگاه میکنم می بینم اونها همشون رو واسه باب میل بودن بعضیا گرفتم حالم از اینا بهم میخوره 

امشب قبل خواب ب رسم این چند شب که میخوام همیشگی به رادیو همراه گوش کردم برنامه مجتبی شووری حرف های زیبای تو قسمت گندزدایی زد میگفتش تروما یک درد و رنج سخت ذهنی و روانیه که باعث میشه بادامک مغزمون تکون بده و تکانش روانی ایجاد بکنه 

اون ترومای من اضطراب هست من همیشه ترس قبول نکردن و قبول نشدن و تحقیر شدن و توجه نکردن داشتم و اینا ریششون اضطرابه وابستگی و بددهنی و خشم و اون ام دی همه  اینا به اون برمیگرده میگه با سخن گفتن از اون مشکل و لمس کردنش و اینکه اثر هلش رو بررسی کنی رو خودت و شروع به عمل بونی برای تغییرشون میتونی کنترل‌شون کنی هر چند ریشه کن نمیشه اما میتونی مثل فیلم ذهن زیبا زندگی نرمال خودت داشته باشی 

احساس کمبود توجه که دارم وابستگی احساسی رو هم ایجاد کرده میخوام بهش بگم سلام و بهش بی توجهی نمیکنم مثل حرفی که شکوری زد سلام میکنم و میزارم بره و بیاد و من زندگی خودمو دنو میکنم یعنی میخوام بگم اگه اون پسره یا هر شخصی به تو پیام بده نیازی نیست همش گوشیتو چک کنی و زندگی نرمال از خودت بگیری و اولویت هاتو فراموش بکنی باید با تکرار و تمرین بتونی  دیگه هواست به زندگیت باشه و سرت تو گوشی نباشه و فکرش ک میاد  ود ازش بگذری  انقدی تمرین میکنی تا عملی بشه  

 

+نوشته شده در یک شنبه 12 تير 1401برچسب:,ساعت1:33توسط xor | |

وبلاگ عزیزم 

دفتر خاطرات نازنینم سلام

الان حالم خیلی خوبه می تونم بدون نیاز به اینکه کسی منو دوست داشته به زندگی ادامه بدم اونم چقدر زیبا وقتی خودم خودمو دوست دارم و ام دی الان خیلی کم شده اون دیگه برام هیولا نیست برام مسخره س و مزخرف اصلا لذت بخش نیست میخوام به خودم بگم این حس نتیجه زحمت های فراوانی که برای سلامتی کشیدم و از این به بعد هم خلل ها رو همینجوری حل میکنم دوست دارم روژین 

+نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1401برچسب:,ساعت14:7توسط xor | |