چت روم

قالب

They said

me

only me

امروز بهتر بودم اما هیچ درس نخوندم 

رفتم مینی چت با یه پسری آشنا شدم اونجا آوند اینستا گرام که حرف بزنیم خب پیامم داد فالو کردم خیلی زود دلمو میسپدم باید تمرین کنم از اینکه زود هوایی نشم زود خیال نبافم آدم های زیادی تو زندگیم و اومدن و رفتن  پسره اولا هیچی نگفته دوم اصلا نمیشناسمش سوما فرهنگمون بهم نمیخوره و اما دوست دارم با یکی‌ حرف بزنم و همش دلم میخاد باهام حرف بزنه بشناسمش و خلاصه وارد رابطه بشم و یه جورایی سینگل و هم دوست دارم دلم نمیاد ولش کنم باید استدلال شروع کنم اون پسره هیچ پیامی بهم نداده و اگه پیام داد کم کم باهاش حرف میزنم تا بشناسمش 

+نوشته شده در جمعه 30 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت1:46توسط xor | |

میدونی آدما خیلی جالبن ما اگه یه ذره بتونیم هوشمندانه تر فکر کنیم میتونیم ببینم چقد ترسناکیم دارم به بعد ضعف هر کسی نگا میکنم کهخ تا الان دیدیم  روانشناسی به منم فهموند که هر کسی یه بعدتاریک داره خیلیا هستن سهمشون بیشتره خیلیا هستن سهمشون کمتره و کنارش یه ضعف های که میخوان بپوشوننش میخوان از ش دفاع کن چه اون براشون به مرحله خوداگاهی رسیده باشه چه نرسیده باشه 

یه شیطونه وجودم بهم میگه تو تمام عمرت صرف پیدا کردن اون ضعف های خودت و التیامشون کردی حالا میخوای این کارو ادامه بدی خوبه برای التیام خودت بکن ولی بیا اونها رو تو بقیه هم ببینم به طرز فجیعی اینو دوست دارم چون میخوام از این طریق ادمها بشناسم و بدونم چقد حقیرن و لزومی نبینم دلم برا یخودم تنها بسوزه واااااااااااااااااای چقد احمقانه اینم خودش یه مریضیه چیکار میشه دکرد ولی اینودوست دارم شاید یه مکانیزمه میخوام یه داستانیو شرو.ع کنم به اسم بیا واقعیت پیدا کنیم و تو واقعیت زندگی کنیم بخش از پیدا کردن ضعف های مردمهم شامل این میشه بهش میگن خوداگاهی 

امروز وویس های هلاکویی درمود خشم گوش دادم میگفتش ادم عصبی وابسته هست و مدام میخاد مردمو به اسارت خودش بکشونه میخوان مردمو وابسته و مطیع خودشونکنن و از یه جایه خودشونموابسته ن و نمیزارن اونایی که تحت فرمانشونن زندگی و پیشرفت بکنن 

افراد عصبی تو مردا سکسشون اینج.ریه که ارضا نمیشن به اسونی و بهمراه تحقیر و درده طرف مقابله اما زنهایه عصبی از سکسک خودداری میکنن به دلیل پیش زمینه و داستان ها کودکی و رفتار های که از مردا دیدن

+نوشته شده در چهار شنبه 28 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت14:1توسط xor | |

دارم به اینجا عادت میکنم فکر کنم حس خوبیه وقتی اینجام مثه وقتی وقتایی که تو دفتر خاطراتم یاددشت روزنامه رو مینوشتم اوه یه دفعه ی یاد اون سال ها افتادم کهداشتم شعر مینوشتمهمیشه رایطه من با قلم خوب بودم همیشه عاشق نوشتن بودم دوست داشتم بویسم و اون سال های که شعر مینوشتم و داستان و طنز چقد خوش میگذشت یادم میاد اون موقع ها خیلی کمک میکذرد به ام دی  اهوم فکر کنم باید دوباره شروع کنم حس خوبیه دوباره این بخش قدیمی خودمو زنده کنم بهم کمک میکنه چون میتونم با کلمات هم ارتباط بگیرماونوقت میتونم بهتر حرف بزنم  و دامنه لغاتم میره بالا و احساساتم بهتر میتونم بروز کنم

+نوشته شده در چهار شنبه 28 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت13:54توسط xor | |

دیروز مریض بودم و حالم خوش نبود و امروز که بهتر بودم  سرم تو گوشی و خیال بود درس هم 40 دقیقه ای خوندم  امروز داشتم به یه چیزی فکر میکردم اینکه آدم چقدر تنهاست و کسیو نداره من همیشه سایه یه مرد دیدم که از دور منو میپایید و دوست داشتم که مرکز توجهش باشم من محرک های رو برای خودم تعیین کردم و خواستم که ازشون دوری کنم اینجوری حالم بهتر میشد و بهتر و میتونستم زندگی نرمالی داشته باشم اما من متوجه شدم که باید من رو خودم روانکاوی دقیقی انجام بدم خودشناسی و خودآگاهی که به دست اوردم تا اینجا خیلی بهم کمک کرد و مدتی متوقفش کردم الانم باید ادامه بدم مشکلی که من دارم چیزی نیست که برای همیشه تموم بشه باید بتونم ریشه ای حذفش کنم باید بتونم به نسبتی برسونمش که بتونم زندگی نرمالی داشته باشم دوباره شروع میکنم این بار با وویس های دکتر هلاکویی انا با ایت تفاوت که بتونم جزییاتو در نظر میگیرم و با راانداختن اون مراحل رو خودم تموم انچ که در ذهنم هست اینجا ثبت میکنم قطعا از نوشتن رو کاغذ امن تره دیگه مثل قبل دوست ندارم رو کاغذ بنویسم شاید یکی اونو بخونه و با هم همدردذی بکنه دوست دارم محتاط تر باشم 

کار اولی که باید بکنم ابنه که محرک ها رودور کنم مثلا گوشی که شامل همه چی میشه و خود انضباطی بیش از حد من نمیتونم یک ماشین باشم یه لیست از محرک ها رو دارم میتونه کمک کنه حتما اینجا لیستش میکنم اینجا امن تره و اما با مطالعه روانشناسی با کتاب زیگموند شروع میکنم از این به بعد یک تایمی برای خودسازی در طول هفته در نظر میگیرم 

 

قاون اول به گوشیت دست نزن بیش از حد معمول و وقتی که کاری بهش نداری افرط و تفریط ممنوع 

قاونو دوم  فضای مشخص حذف کن با منطق و دلیل

+نوشته شده در سه شنبه 27 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت23:18توسط xor | |

امروز رفتم خونه اوین شر صبح یه فیلم کره ای دیدم حالمو بد کرد و رفتن تو هواش و حدود ۲ ساعت طول کشید و درس نخوندم و رفتم خونه اوین همش از شوهر کردن حرف می‌زد  و کلی حرفای بی ارزش و رفتیم تو مینی چت و با یه مرد مسیحی کرجی آشنا شدم شمارشو داد ولی شمارش اشتباه بود خخخخ منم دارم چیکار میکنم باید سعی کنم به خودم بیام امروز حزفهای اوین و دیروز که رفتیم دور دور بل هدیه اینا منو هوایی کرد گه دوباره فکرم بشه اون مزخرفات دنبال مرد ایده آل گشتن و دل دادن به این چرت و پرتا و حذف درس و کار و چسبیدن به گوشی مسخره س هیچی دست نیاوردم تموم اون وقتها به پسرانه مختلفی آشنا شدم اما هیچکدومشون به من اطمینان خاطر ندادند و هیچکدومشون نمیشناسم اونا واقعا گین مسخره س ک بخوام به اون برنامه ها اطمینان بکنم 

پس کنارشون میزارم و اگه حتی هدیه و هاوکینگ اومدن خونه مون من اصلا نباید درمورد ازدواج و عشق حرف بزنم و خودنو پرت اون برنامه ها نکنم یادمه خیلی خوب درس میخوندم تا بعد اون دعوایی که با مادرم کردم و رفتم خونه هدیه با ملوگپ آشنا شدم   اونجا پارسا  و خیلیا رو شناختم خیلی براش وقت گذاشتم شب و روز و یه هیچی نرسیدم بجز از دست دادن زمانم مثل دکترم ک بهم گفت الان وقت مناسب برای ازدواج و آشنا شدن با کسی برای من نیست بهم گفتش الان بهش فکر نکن و واقعیتش اگه بخوای شرایط منم اینجوری اقتضا میکنه این تفکرات ثبات ندارن و هی میان تو ذهنم و نمیتونم با کسی باشم وقتی اینجوریم میخوام مثل قبل بچسبم به زندگی اون حرفا مال آدمایه بازنده س هدیه هاوکینگ و شهین و بهار و شینا و اوین و همه اینا زن های هستند که ترجیح میدن منتظر شاهزاده سوار بر اسبشون باشن تمام امروز با اوین داشتیم درمورد چیزای پوچ و مسخره حرف میزدیم میتونستیم قرار فردا رو برای کتاب خانه تنظیم کنیم آدمایی دور و برتو پر کن از افرادی که مطالعه میکنن از کسایی که  برای فکر کردن وقت میزارن نه کسی که ترجیح میده تنبلی کنه اگه اینجوری نباشه منم تحت تاثیر قرار میدن یادت نره از اون مهمونهای مزخرف اگه حتی برای سلامتی خودت هم میری سعی کن قاتی اون مسخره بازیا نشی سعی کن یادت نره این تویی که انتخاب میکنی نه اون قرصا تو میتونی بدون اون قرصا هم همه چیو حذف بکنی 

+نوشته شده در شنبه 24 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت20:43توسط xor | |

اوضاع داره تغییر میکنه

مردم تظاهرات شروع کردن و چیزی که اذیتم میکنه 

یه ویدیو از مردم دیدم که داشتن سوپرمارکت های سپاه غارت میکردن اونجا دعوا بود بر سر روغن و نان و ... 

اینکه مردم تونستن بیان بیرون و صداشونو برسونن خوبه اما یه جایه کار میلنگه این ملت گرسنه هستن و چیزی که اونها رو سیر میکنه غذا هست برخلاف تصور من از انقلاب 

یکی همین چند دقیقه پیش بهم گفت انقلاب یعنی تغییر نگرشت نسبت به جهان و دین و خودت این مردمی که من دیدم تنها نفرت و کینه و گرسنگی رو تو فکرشون دارن و اینجا از خودم میپرسم آیا اینجوری انقلاب میشه؟ اگه بشه انقلاب بعدی مردمش چجور آدمایی میشن؟

اما ناحقی کردم  اگه بخوام مردمو پابرهنه ای خطاب کنم که بجای اینکه در اصول و اندیشه یشان بازنگری کنند و بجای اینکه دست از خرافات بردارن و بجای اینکه اصول های اولیه برای انقلاب که طرز تفکر و اندیشه هست تغییر بدن برای انقلاب کردن دست زدن به غارت کردن چون تا انسان گرسنه باشه نمیتونه به مفهوم آزادی و دموکراسی و خرافه فکر کنه و خودشو از مرجعیت های بیرونی رهای بده

من معتقدم مردم میتوستن نان و مرغ و گوشت و شیر و اون چیزایی که گرون شده رو نخرن میتونستن متحد باشن و کارمندا و معلمل نرن سر کار شاید این تنها راه حل به انقلاب ختم نشه اما این نشان میده که مردم اتحاد دارن مردم طرز فکرشونو توسعه دادن و بسنده نکردن به غارت کردن 

من معتقدم حتی اگه انقلاب بشه مردم ما دوباره به یوغ اسارت کشیده میشن و از این میترسم 

هگل معتقده در جایی یک ملتی میتونه ادعای تاریخ بکنه که نه به قدمت خاک و ملت و نژادش بلکه به قدمت طرز فکر و اندیشه ملتش که گروه مردم با هم از مرجعیت های بیرونی خرافه دین خودشونو رهایی میدن و به دنبال تعقل و تفکر هستن و با هم می اندیشن برای مفهوم عدالت و ازادی و اندیشه و تفکر و احترام قائل میشن برای این تغییر وقتی در جامعه شرق ازادی اراده نبوده هرگز تاریخی نبوده چون مردم همیشه در اسارت بودن 

مردم ایران هنوز بجای مطالعه فضای مجازی و مدگرایی ترجیح میدن همه دم از باسوادی میزنیم و همون تعدادی از ما هم که اهل مطاله اس توهم دانا بودن اونو گرفته و این توهم اجازه ترقی بهش نمیده و جامعه گریز شده بجای اینکه جامعه رو به سمت کتابخوانی و تغییر هدایت بکنه 

روژین به یاد داشته باش که همیشه تو باید در مقابل همه مردم مثل یک کار اموز باشی تو باید سعی کنی از همه یاد بگیری حتی از یک بچه همه چی برای تو جای پرسش و قابل تردید باید باشد و پرسش و یادت نره که همیشه کنجکاو و ذهن پرسشگری داشته باشی

+نوشته شده در جمعه 23 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت1:44توسط xor | |

سلام خوبی .متاسفانه دو سه دقیقه ای بهت دیر رسیدم . خیلی دوست داشتم انلاین صحبت کنم باهات ‌.دلتنگت بودم و کنجکاو که کجایی .راجب مطلبی که نوشتی متوجه نشدم منظورت از انقلاب چیه . اگر منظورت تحول در نظام سیاسی کشوره که قبول دارم به هر حال یه چیزایی بهم میریزه اما زیاد تو فکرش نباش عزیز دلم .از این چیزا ما تو این کشور زیاد دیدیم و از سر گذراندیم .انقلاب جایی تو ذهن ادما شکل میگیره نه تو مرز و جغرافیا .اونجا که تصمیم گرفتی نگرشت رو نسبت به دنیا و ادما و دین و ایندت عوض کنی ، تو هم به انقلابیون پیوستی .تو تمرکزت رو بزار رو خودت .شناخت خودت و شناخت قدرتت اونوقت میتونی ایندت رو اونجور که خودت میخوای بنویسی .خیلی دوست دارم یه بار دیگه انلاین صحبت کنیم . منتها اول که افتخار نمیدی بیا اینستاگرام دوم هر وقت اینجایی من نیستم سوم نزدیک نیستی .به هر حال خیلی دلتنگت بودم و نگران مسائل اطرافت و کشور نباش .هیچ اتفاقی فعلا نمی افته .خیلی مخلصیم .فردا شب ساعت ده انلاینم اینجا شاید بتونیم بازم حرف بزنیم .امیدوارم باشی .خیلی مخلصیم سالار .مراقب خودت باش .شبت بخیر

+نوشته شده در جمعه 23 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت1:39توسط xor | |

یه لیست بزرگ از کارایی کخ نباید بکنم و باید بکنم دارم 

باید از گوشیم دور بشم

و اون محرک ها حالا تو گوشی ک بیشتر هست خذف کنم اینجوری شرایط آسون تر میشه دیگه بجا یوتیوب گردی  کتاب میخونم و اینجوری هواسم جمه جم میشه 

+نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت1:55توسط xor | |

اینکه پدرم منو به عنوان یه موجود اضافه میبینه که فقط پول خرج میکنه و مجبوره تحملش کنه اینکه باید برم و نمیخاد دیگه سرپرستیمو قبول  کنه و میخاد آقا بالا سر بیاره واسم حالمو بهم میزنه چه زندگی کثیفی داره هرگز نمیتونم تحملش کنم یه انسان بی وجدان که زنشو کتک میزد همه رو واسه دو قرون میفروشه و منافقی که تظاهر به خوب بودن و پاک بودن میکنه درحالیکه حسودی بیش نیست وقتی بهش فکر میکنم خیلی سعی کردم باهاش خوب باشم و درواقع مجبورم هستم خوا ناخواه تو یه خونه ایم و پدرمه این یعنی مجبورم تا آخر عمر یه آدم با رفتار و ویژگی بد تحمل کنم اما مجبور نیستم هرروز ببینمش مجبور نیستم تا روزی که زنده س دیگه رابطم باهاش اینجوری باشه ازش دور تر که باشم همه چی بهتر میشه و من هرروز تک فکر آیندمم از خودم میپرسم آیا این تلاش هایی که میکنم کم نیست میتونم موفق بشم ؟ 

ساسان میبینم الان مغازه خودشو داره و داره پول در میاره دیگه مستقل میشه هر چند پول برای من قدرت بیشتری از اون میاره البته جااهم بیشتر از پول شاید بقیه منو از گفتن این حرف مسخره کنن ولی ناراحتم که منم مثه اون ک هرروز کیف میفروشه نتیجه زحمتشو همون روز میگیره نیستم  اینجوری شاید به خودم میگم اگه از ترس نشد حداقل یه چیزی می مونه برام اما برای من و امثال من باید بیشتر و روزها و سال ها تلاش بکنی تا بتونی مسئله یک روز درس خوندن   ۴ ماه درس خوندن نیست مسئله تیپ و لایف استایل زندگی هست که باید مثل یک وکیل باشه من همین الانشم باید مثل داوطلب آزمون وکالت مثل وکیل دادگستری زندگی کنم هرچند بودن و اینجوری زندگی کردم مدتیه اما میخوام مستمر باشه خودمو اذیت میکنم احساس میکنم زیادی به خودم سخت میگیرم اما شرایط من فرق داره 

+نوشته شده در یک شنبه 18 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت1:44توسط xor | |

امروز جمعه بود رفتیم دور دور مثلا خوب یه عالمه دعوا و درگیری شد حوصله تعرف کردن اینا رو ندارم ولی شبش برگشتیم باغ ما حالم بهم میخوره از طرز فکرشون اینکه همش دارن درمورد ازدواج جرف میزنن

یه چیزی که امروز این وسطا اذیتم می‌کرد یاد اون احمق بود همش به خودم میگم که بهم حس داشت چرا اصرار دارن اینو ب خودم ثابت کنم براش دلیل بیارم باید بفهمم اون شخص ه حتی یک زره ارزش داشت و منو دوست داشت میومد جلو اینو بدون و اینکه تموم شده س و اون آدم چقد وقتمو گرفت همش میخام به خودم بفهمونم و اون تنه مزد زندگی من نیست تنها مردی نیست که وجود داره 

+نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت1:41توسط xor | |

ویدئو کانال آگورا را در یوتیوب نگاه کردم درمورد فلسفه هگل بود قسمت اولش جالبه چیزی که می‌گفت این بود که باید سعی کنیم ذهن پرسشگزی داشته باشیم و با واژه متدولوژی و یا روش شناسی آشنا شدم ک روش اندیشان در هر علم است که باید یاد گرفت 

امشب اینجا اومدم چون یک چیزی منو یاد خودم انداخت اشاره ای که به پرسش‌گری که هگل کرد 

من از اینکه افکار هایم را مورد پرسش و نقد و تردید قرار بدم میترسم از اینکه اسلام رو قبول بکنم حالم بهم میخوره چون احساس میکنم به اسارات کشیده میشم 

از این به بعد تمام هر آنچه که در ذهنم هست را مورد پرسش و تردیدی قرار میدم باید بتونم با روش های ک برای اندیشیدم و استدلال و استنباط هست به جواب منطقی برسم و خودمو راضی نگهدارم 

 

 

+نوشته شده در جمعه 16 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت1:48توسط xor | |

سلام حالت چطوره دوست عزیزم روژین خخخ خنده داره دارم حال خودمو میپرسم

امشب هم یجورایی خاص بود یه بخشایی از کتاب دیالکتیک هگل خوندم که واقعا جذبش شدم

هگل اونجا بحث آزادی اراده رو میکنه 

جذب شدم وقتی درمورد آزادای اراده و اخلاقیات حرف میزنه چقد زیبا میگن کانت و هگل که فی الواقع آزادی اراده بدون وجود مرجعیت بیرونی که همون خرافه  و عدم اندیشه است و استناد به مرجعیت درونی که اندیشه و طرز فکر و تفکر است و اخلاقیات چیزی خارج از هر انچه باید از فیلتر اندیشه و خرد بگذرد و تاثیر گرفته از دین و خرافه و سنت نباشد نیست میبینم اینجوری ارزش ها هم میتونه فرق بکنه آدمی که ارزش هاش رو اخلاقیاتش تعریف میکنه هر آنچه ارزش است برای او اخلاقیات است و اما هگل معتقده که در جوامع هندو اخلاقیات بر مبنای سنت جوامع هندی و هرآنچه که از طبیعت گرفته بودند بود 

بحث جالبی که هگل تو کتابش مطرح میکنه درمورد آزادی اراده در جوامع شرقی خیلی قشنگ میگه و باهاش موافقم وقتی درمورد آزادی اراده بحث میکنه راست میگه در آسیا حکومت های وسیعی بوده اما هیچکدامشون آزادی اراده و اندیشه نداشتد و در نتیجه ان حکومتی استبدادی و خودکامه داشتند چرا که زمانیکه افراد جامعه با هم تعقل و اندیشه میکنند و به یک اندیشه میرسند خارج از استناد به مرجعیت بیرونی میتون گفت آن اجتماع و ملت داری تاریخ هستند و دموکراسی برقرار است

 

+نوشته شده در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت23:41توسط xor | |

سلام الان از گوشیم اومدم تو وبلاگم خوبه میتونم از اینجا هم بیام 

امروز رفتیم دور دور اورامان خوش گذشت کلی خوش گذشت و اینکه از گوشی دور بودم خوش گذشت و تونستم آروم تر بشم سعی میکنم اولویت کارهای مهم باشه

+نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1401برچسب:اورامانات,ساعت22:58توسط xor | |

اینکه فکر میکردم یه مرد میتونه زندگیمو نجات بده رقت انگیزه حیف تموم اون سالها اووف از فیلمها متنفرم چون 99 درصدششون میخان قدرت مردا رو ب رخ بکشونن تو ژانر اکشن بتمن و سوپر من و یه مرد قدرتمند و تو درام دیه وکیل و یه دکتر مرد که همیشه باید از دکتر و وکیلهای زن بهتر باشن مسخره س تنها یه فیلم دیدم که عاشقش شدم سریال مشکلی نیس اگه خوب نباشی قدرت اون دختر دوست داشتم

ماهم چون از بچگی سرکوب شدیم مخصوصا دخترهای جامعه ما با مفهوم شاهزاد و شوهر بزرگ شدیم شاید خوراکمون اینجور فیلم طرز فکر و زندگی باشه 

مسخره س دیگه دوست ندارم آخر شبها به مرد ایده آلم فکر کنم دوست دارم بجاش بخابم و میترسم از اینکه به اینده فکر کنم اینکه خودمو یه وکیل تصور کنم اما بجاش اینو از ته دلم میخام

این چندروز داشتم فکر میکردم میترسم از اینکه اینده تنها بمونم چون میدونم دیگه کسی سرپرست من نیست و نخواهد بود مادرم تا 2 سال دیگه بهم فرصت داده ازدواج کنم و پدرم اگه تا الانشم مادرم نبود منو از خونه انداخته بود بیرون نمیخوام بشینم به حرفهای شهین گوش بدم مبنی بر اینکه اونها میزارن ارشدتو بخونی و اینکه اگه ازدواج کنم دستم تو جیب خودم نباشه اوضاع بدتر از اینی که هست میشه چون میدونم یه مرد همیشه یه مرد میمونه مهم نیست اگه عاشقمم باشه فهمیدم که زندگی بهت آسون نمیگیره و هیچکی حرفتو قبول نمیکنه و نمیتونی ازادا  باشی وقتی نتونی استقلال مادی داشته باشی تو اون سالهای که واسه کنکور میخوندم دلم میخواست یه چیزی بشم که از این وضعیت در برم و نتونستم با اون دلایل مشخص و حالا فهمیدم که من میترسم  و نمخوام همه این دو هست که نمیزراه تغییر واقعی بکنم و فهمیدم اگه بخوام واقعی همه چیو و از اون چیزای که برام بده بتونم بگذرم و اونوقت تونستم باید وابستگسمو به اون گوشی و اون دنیای خیالی تموم کنم اینجوری میتونم بایسد بتونم حتی روزها بدون اینکه سرم تو گوشی باشه زندگ یکنم و عین خیالمم نباشه

+نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1401برچسب:,ساعت19:37توسط xor | |